بیچاره شدن ناگزیر شدن، تیره روز گشتن ریشه کن شدن ازبیخ برکنده شدن، فقیرشدن تهی دست شدن: (ومیترسم که اگر مال مواضعت را امسال را طلب کنند بعضی مستاصل شوند، بدبخت شدن پریشان شدن، مجبورشدن
بیچاره شدن ناگزیر شدن، تیره روز گشتن ریشه کن شدن ازبیخ برکنده شدن، فقیرشدن تهی دست شدن: (ومیترسم که اگر مال مواضعت را امسال را طلب کنند بعضی مستاصل شوند، بدبخت شدن پریشان شدن، مجبورشدن
زیر بار رفتن تحمل کردن، یا متحمل نشدن، تحمل نکردن، بروی خود نیاوردن اعتنا نکردن: ذوالقدر... از جنگ فرار کرده در راه بخدمت نواب اشرف (شاه اسماعیل) رسیده دور جمجمه هر چند شاه او را صدا زده متحمل نشده
زیر بار رفتن تحمل کردن، یا متحمل نشدن، تحمل نکردن، بروی خود نیاوردن اعتنا نکردن: ذوالقدر... از جنگ فرار کرده در راه بخدمت نواب اشرف (شاه اسماعیل) رسیده دور جمجمه هر چند شاه او را صدا زده متحمل نشده